English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7207 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
waiting game U صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
waiting games U صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
easy-going <idiom> U صبور وآسوده بودن
sit tight <idiom> U صبور برای انجام کاری
watch one's time U مراقب فرصت بودن
lurk U درانتظار فرصت بودن
lurked U درانتظار فرصت بودن
lurks U درانتظار فرصت بودن
lurking U درانتظار فرصت بودن
bide one's time <idiom> U صبورانه منتظر فرصت بودن
to wait for a favorable opportunity U منتظر یک فرصت مطلوب بودن
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
cat U استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
cats U استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
keystroke U برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
slow fire U یک دقیقه فرصت برای تیراندازی به هر نفر
hand U تغییروضع و فرصت برای کسب امتیاز
handing U تغییروضع و فرصت برای کسب امتیاز
steal U از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
steals U از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
become U مناسب بودن تحویل یافتن
becomes U مناسب بودن تحویل یافتن
winds U سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
wind U سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
extend U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
subtend U در زیر چیزی بسط یافتن شامل بودن
patient U صبور
patients U صبور
balances U روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
balance U روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
to reach for knowledge U برای یافتن
flow U لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flows U لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flowed U لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
to take time by the forelock U فرصت راغنیمت شمردن فرصت
seek U جستجو برای یافتن
seeking U جستجو برای یافتن
seeks U جستجو برای یافتن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
problems U یافتن پاسخ برای مشکلی
problem U یافتن پاسخ برای مشکلی
henpeck U سعی کردن برای تفوق یافتن
hydrostat U الت الکتریکی برای یافتن یادیدن اب
literacy U اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
measure U عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
head-hunting <idiom> U جستجو کردن برای یافتن شخصی شایسته ولایق
diagnostic U تابعی در برنامه برای کمک به یافتن خطاها در سیستم کامپیوتری
get a word in <idiom> U یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
malfunctions U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
queried U پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل
malfunctioned U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
query U پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل
queries U پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل
malfunction U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
querying U پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل
access time U زمان لازم برای یافتن فایل یا برنامه در حافظه اصلی یا حافظه جانبی
posts U بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
posted U بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post- U بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post U بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
tug of war U مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
derivation graph U ساختار پایگاه داده سراسری که حاوی اطلاعات قوانین و مسیر هایی برای یافتن داده است
to stand ready for [+ noun] U آماده بودن برای
just in case U برای مطمئن بودن
to stand ready to [+ verb] U آماده بودن برای
to act [as somebody] U پاسخگو بودن [برای]
misbecome U نامناسب بودن برای
TDR U آزمایش برای یافتن محل خطای کابل , ارسال یک سیگنال روی کابل و بررسی مدت زمان برگشت آن
to look at the black side [about something] U بدبین بودن [برای چیزی]
to keep ome's powder dry U برای هر رویدادی اماده بودن
to be clear to somebody U برای کسی مشخص بودن
to stand in the gap U برای دفاع اماده بودن
to be clear to somebody U برای کسی واضح بودن
overtask U زیاد سنگین بودن برای
exploits U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
turn up one's nose at <idiom> U ردکردن خوب بودن برای کسی
to be congenial to somebody [things] U برای کسی دلپذیر بودن [اشیا]
inshrine U در حکم مزاریا معبد بودن برای
to be congenial to somebody [things] U برای کسی مطبوع بودن [اشیا]
end in itself <idiom> U مکان کافی برای راحت بودن
served U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
to be congenial to somebody [things] U برای کسی سازگار بودن [اشیا]
serves U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
serve U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
measure U 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
searching storage U روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
search U روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searched U روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searches U روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searchingly U روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
test U عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند
distance vector protocols U اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
tests U عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند
tested U عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند
propagates U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating U گشترش یافتن یا نشر یافتن
to be the obvious thing [for somebody or something] U آشکار [بدیهی] بودن [برای کسی یا چیزی]
clutch start U روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
to be closed to [all] traffic U برای [همه نوع] ترافیک بسته بودن
to be on-call U در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
in distance U نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
siding [railway] U دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding U دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding U دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
to go down [in a particular way] with somebody U برای کسی [به سبک ویژه ای] قابل پذیرش بودن
parking siding U دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
validation U بررسی انجام شده برای معتبر بودن داده
stabling siding U دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
siding [railway] U دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
freedom U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedoms U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
Her teacher's presence caused her considerable discomfort. U بودن دبیر او [زن] احساس ناراحتی زیادی برای او [زن] ایجاد کرد.
case sensitive search U جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
intestable U وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
verification U بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
configured in U وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
standstill U در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
carrying U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carry U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carried U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carries U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
continuity light U وسیله سادهای برای ازمایش پیوستگی یک مدار که پیوسته بودن مغئر الکتریکی را باروشن شدن یک لامپ نشان میدهد
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
deliberated U با فرصت
deliberate attack U تک با فرصت
season U فرصت
seasoned U فرصت
occasions U فرصت
oportunity U فرصت
seasons U فرصت
occasion U فرصت
occasioned U فرصت
deliberating U با فرصت
deliberates U با فرصت
at one's leisure U سر فرصت
occasioning U فرصت
deliberate U با فرصت
opportunity U فرصت
breathers U فرصت
timed U فرصت
chars U فرصت
chare U فرصت
opportunities U فرصت
times U فرصت
breather U فرصت
charring U فرصت
spaces U فرصت
space U فرصت
char U فرصت
time U فرصت
deliberations U فرصت
deliberation U فرصت
desqview U نرم افزاری که برای سیستم DOS-MS امکان چند منظوره بودن را فراهم میکند و به بیش از یک برنامه اجازه اجرا همزمان میدهد
opportunity cost U هزینه فرصت
head starts U فرصت برتری
deliberate breaching U نفوذ با فرصت
timed U فرصت موقع
head start U فرصت برتری
to wait one's leisure U پی فرصت گشتن
time U فرصت موقع
times U فرصت مجال
occasion U فرصت مناسب
occasions U فرصت مناسب
opportunism U فرصت طلبی
occasioning U فرصت مناسب
vantage U تفوق فرصت
last-ditch U آخرین فرصت
occasioned U فرصت مناسب
times U فرصت موقع
deliberate defense U پدافند با فرصت
tidewaiter U درانتظار فرصت
at leisure U فرصت دار
chances U فرصت مجال
leisure U فرصت مجال
chances U فرصت بل گرفتن
chancing U فرصت مجال
chancing U فرصت بل گرفتن
tidewaiter U مترصد فرصت
foot in the door <idiom> U گشایش یا فرصت
get a break <idiom> U فرصت داشتن
market opportunity U فرصت بازار
make time U فرصت کردن
chanced U فرصت بل گرفتن
time U فرصت مجال
breathing gap U فرصت سر خاراندن
timed U فرصت مجال
chance U فرصت مجال
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com